گنجشک خانگی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد


گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!
پرسیدند : چه می کنی؟
پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم!
گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد!
گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟
پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد!

دوستی نه در ازدحام روز گم می شود نه در سکوت شب ، اگر گم شد هرچه هست دوستی نیست.

داستان کوتاه طنز زن و غول چراغ چادو

داستان کوتاه طنز : ملانصرالدین و دیگ همسایه

داستان کوتاه حسنک چه شد؟

داستان مار و زنبور

داستان کوتاه گنجشک و آتش

داستان راننده کامیون (طنز)

آموزش درست کردن “دمنوش زرشک” پر از خاصیت

آتش ,هست ,آبی ,دوستی ,کنم ,آب ,آتش می ,نه در ,دوستت در ,که دوستت ,زمانی که

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

-خانم دایناسور- کارکردهای مدیریت داستانهای کودکانه باغ سپیدار منجنیق روستای ایستای طالقان وبلاگ آموزش آشپزی و شیرینی پزی و درست کردن انواع دسر بيوگرافي گرت بيل گروه تئاتر آناهیتا جعفر دُردانه codetakhfif864